معنی حسین محب اهری

حل جدول

حسین محب اهری

از بازیگران سریال دردسرهای عظیم

از بازیگران فیلم ساکن طبقه وسط


حسین محب اهیری

از بازیگران سریال خوب بد زشت

لغت نامه دهخدا

محب

محب. [م ُ ح ِب ب] (اِخ) رجوع به ابونصر محب شود.

محب. [م ُ ح ِب ب] (اِخ) رجوع به سمنون شود.

محب. [م ُ ح َب ب] (ع ص) دوست داشته و محبوب. (ناظم الاطباء). محبوب. (منتهی الارب).

محب. [م ُ ح ِب ب] (ع ص) دوست. دوست دارنده. (غیاث) (ناظم الاطباء). دوستدار. دوستار. ج، محبین. (یادداشت مرحوم دهخدا). ولی. مقابل مبغض. (یادداشت مرحوم دهخدا):
بادا دل محبش همواره بانشاط
بادا تن عدویش پیوسته ناتوان.
فرخی.
صد محب اندر محب پیوسته گشت
تا رونده در پی دیوار شد.
عطار.
گفت جانم از محبان دور نیست
لیک بیرون آمدن دستور نیست.
مولوی.
عجب مدار که تا زنده ام محب توام
که تا به زیر زمینم بر استخوان ماند.
سعدی.
که یار موافق بود و محب صادق. (سعدی).
گر تیغ برکشد که محبان همی زنم
اول کسی که لاف محبت زندمنم.
سعدی.
حبیب آنجا که دستی برفشاند
محب ار سر نیفشاند بخیل است.
سعدی.
چو با حبیب نشینی و باده پیمائی
بیاددار محبان بادپیما را.
حافظ.
و همیشه محب خیر و صلاح و مرید سداد و صواب بوده. (تاریخ قم ص 4). در کرمینه از درویشان و محبان و متابعان حضرت خواجه ٔ ما قدس اﷲ روحه بسیار بودند. (انیس الطالبین ص 149). || امراءهمحب لزوجها؛ زن دوستدار شوهر. امراءه محبه. || بعیر محب، شتر مانده و بر جای مانده. (منتهی الارب). شتر زانوزده و فروخفته شده و وامانده از رفتار و مانده گردیده از رنج وخستگی و راندگی که بیماری و یا شکستگی در آن پدید آمده باشد و به نشود تا آنکه بمیرد و یا شفا یابد. (از ناظم الاطباء).

واژه پیشنهادی

فیلمی سینمایی با بازی حسین محب اهری

زهر مار

آقای شانس

کاکادو

همسر

خوش خیال

اتل متل توتوله

محموله

رابطه

معادل ابجد

حسین محب اهری

394

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری